/
جستجو در سایت
/

 


خلاصه كتاب فضاهاي عمومي و خصوصي شهر"" id="imgmain" class = "b1 file1 shownews5file1 img-responsive pull-lg-right pull-md-right pull-sm-right pull-xs-none">
خلاصه كتاب فضاهاي عمومي و خصوصي شهر
فضاهاي عمومي و خصوصي شهر، نوشته ي دكتر علي مدني پور و ترجمه ي دكتر فرشاد نوريان، تهران، شركت پردازش و برنامه ريزي شهري، 1387 .

فضاهاي عمومي و خصوصي شهر، نوشته ي دكتر علي مدني پور و ترجمه ي دكتر فرشاد نوريان، تهران، شركت پردازش و برنامه ريزي شهري، 1387 .

مقدمه
تفكيك محيط زندگي به عرصه هاي خصوصي و عمومي از مؤلفه هاي كليدي است كه چگونه اجتماع خود را سازماندهي كنيم. اين تقسيم بندي از قديمي ترين سكونتگاهها تا كلانشهر هاي كنوني، قابل مشاهده بوده است .با اينكه تقسيم بندي ساده است ولي طيف وسيعي را در بر مي گيرد كه دامنه اي از خصوصي ترين تا عمومي ترين عرصه هاي جامعه و فضاي شهري، است.. بنابر اين تفكيك فضا و اجتماع به عرصه هاي عمومي و خصوصي بر حالت روحي افراد تأثير مي گذارد، به رفتاري وي نظم مي بخشد و ساختاري با دوام بر جوامع بشري و فضاهايي كه اين جوامع را در اختيار خود ميگيرند، مي افزايد.
بنابراين طبيعت و رابطه بين فضاهاي خصوصي و عمومي شهر و معناي اجتماعي و رواني اين فضاها موضوع اصلي كتاباست. اهميت ويژه اي كه كتاب داراي آن است پرداختن به عرصه هاي خصوصي و عمومي به صورت توأمان مي باشد. خصوصي و عمومي مفاهيمي هستند كه تنها در ارتباط با يكديگر و در مجاورت هم جنبه ي معقولانه مي يابند، زيرا مفاهيمي هستند كه به طور متقابل وابسته به يكديگرند.

فصل 1  فضاي شخصي بدن
توجه اصلي به بدن يعني به فضاي باطني و فردي و نيز فضاي كالبدي و رواني  دارد. اين فصل از كتاب مباحث متناظري را كه درباره ي رابطه بين خود و ديگران مطرح است، بيا مي كند. به عنوان مثال در نظر دكارت ذهن غير كالبدي است و تمايز واقعي با بدن دارد. بسياري از صاحب نظران اين دو گانگي را زير سؤال برده اند كه از جمله ي آنها مي توان به فرويد اشاره كرد. نظريه هاي فرويد كه ريشه در آرمانگرايي آلماني و تفكرات نيچه دارد امكان نقد روانشناسانه ي فرد را فراهم مي آورد.
در اين فصل همچنين مطرح مي شود كه چگونه افراد با خود و با جهان اطراف خود رابطه برقرار مي كنند . از جمله اين ديدگاه ها نظريات ادوارد هال بويژه در ارتباط با فضاي شخصي است. وي در رابطه با نحوه ي بكارگيري و تفسير فضا توسط مردم مقوله ي فرهنگي را گشوده است. هال روابط بين شخصي و متعاقب آن فضاي بين افراد را به چهار دسته تقسيم كرده است: صميمي، شخصي، اجتماعي و عمومي. ” او معتقد است كه نوع برقراري ارتباط اصي زير بنايي فرهنگ را تشكيل مي دهد، براي هال فاصله ي شخصي يك عرصه يا حباب محافظي است كه يك موجود زنده بين خود و ديگران برقرار مي كند” (ص 38). اين فصل در ادامه به بررسي طبيعت و ابعاد فضاي شخصي و نقشي كه در شكل گيري عرصه هاي خصوصي و عمومي ايفا مي كند، مي پردازد.  فضاي دروني بدن (كه با پوست مرتبط است) با فضاي شخصي  بسيار مرتبط است و قلمرو وحريم او ، به عنوان عنصر ضروري آن مه يك محافظ نامريي وقابل حمل را براي فرد فراهم كرده و ابعاد حريم خصوصي را مشخص و ميزان رهايي از تجاوزات وتعارضات را مشخص مي كند.اهميت فضاي شخصي اين است كه نه تنها يك قلمرو فردي بلكه بخشي از فضاي گروهي را معنا مي بخشد و فقط در زمينه ي رويارويي هاي اجتماعي و نه به عنوان يك قلمرو مطلق شكل مي گيرد. ” فضاي شخصي عرصه اي ديناميك و دائما در حال تغيير است كه متكامل شده و بر اساس او ضاع و احوال و موقعيتي كه فرد خود را در آنها مي يابد، قبض و بسط مي يابد” (ص55).

فصل 2  فضاي انحصاري ملك
فضاي قابل رويت و ساكن عرصه ي خصوصي يعني ملك خصوصي را مورد بررسي قرار مي دهدو ملك شخصي در واقع موجوديتي نهادينه شده و حقوقي است كه ابعاد شخصي و غير شخصي را در هم تركيب مي كند. در ابتداي فصل تعريفي از عرصه خصوصي و فضاي خصوصي ارائه مي شود و سپس حقوق مرتبط با حريم خصوصي از ديدگاه هاي مختلف مورد بررسي قرار مي گيرد به عنوان مثال بر اساس ماده ي 12 بيانيه ي جهاني حقوق بشر ” به هيچ وجه نبايد دخالت ناموجه در حريم خصوصي، زندگي، خانه يا ارتباطات فرد يا زير پا گذاشتن حرمت و عابروي وي صورت گيرد. هر فرد حق دارد كه عليه اينگونه دخالت ها يا تجاوزها تحت حمايت قانون قرار گيرد ” (ص62). در اينجا اهميت ملك خصوصي و عرصه ي خصوصي و حفاظت از آنها از ديدگاه رويكردهاي مختلف نظري، مورد بررسي قرار مي گيرد. به عنوان مثال جان لاك به مالكيت به عنوان حق طبيعي نگاه كرده و معتقد بود كه مالكيت حقي است كه وراي قراردادهاي اجتماعي مطرح بوده و نمي تواند در معرض چانه زني قرار گيرد.

فصل 3  فضاي صميمي خانه
خانه به عنوان يك نماد ذهني و همينطور تجلي عيني قلمرو خصوصي تلقي شده و مورد بررسي قرار مي گيرد. اين بررسي در دو بعد كه از هم متمايز و در عين حال وابسته به هم هستند، صورت مي پذيرد.

بعد اول خانه را به عنوان فضاي صميمي مي شناسد، فضايي كه به ساكنينش فرصت مي دهد دراجتماعي كه رسميت داشته و قانوني است اظهار وجود كنند. خانه مكاني است كه در آن هويت شكل مي گيرد و بسياري از خاطرات از آن ريشه مي گيرند. خانه د رواقع به مثابه نقطه ي مرجعي مي ماند كه فرد از طريق آن مرجع مي تواند موقعيت خود را درجهان بيايد. در اينجا سؤالي كه از جانب نويسنده مطرح مي شود اين است كه  در چنين صورتي بيخانمان ها چگونه مسير و موقعيت خود را مي يابند و از كدام حقوق مي توانند بهره مند شوند؟
بعد دوم درون خانه را به عنوان عرصه اي فضايي واجتماعي در نظر گرفته كه در آن تغيير روابط متقابل شخصي و خصوصيات كالبدي خانه در طي دوران هاي مختف اشاره به پيچيدگي و بحث انگيز بودن موضوع حريم خصوصي دارد. در اين زمينه دگرگوني هايي كه در مفهوم خانواده و فضاي خصوصي خانه در طي قرون وسطي، دوران مدرن و دوران معاصر، بوجود آمده است مورد ارزيابي قرار گرفته اند. ” همراه با ظهور خود فردي شده در دنياي مدرن بعد از قرون وسطي، خانه از كانون زندگي اجتماعي  به زمينه اي براي گسترش زندگي خصوصي فرد و خانواده به هسته اي تبديل شد” (ص101). در ادمه ي فصل به ذكر انتقادهايي كه از جانب ماركسيست ها و فمينيست ها بر اين شيوه هاي ساخت و ساز مدرن وارد شده، پرداخته مي شود. آنان عقيده داشتند تمايز ميان عرصه ي خصوصي و عمومي امري طبيعي نيست بلكه ساخته و پرداخته ي جامعه است. در انتهاي فصل خانه و خانواده به عنوان نهادهايي معرفي مي شوند كه بين عمومي و خصوصي و بين غير شخصي و شخصي، وساطت مي كنند.

فصل 4  استفاده از فضاي بين شخصي براي معاشرت با ديگران

قدم به عرصه ي عمومي با فضاهاي آشكار مي گذارد، روندي كه تا انتهاي كتاب ادامه مي يابد. در ابتداي اين بخش  شناسايي ابعاد و لايه هاي مختلف فضاي عمومي، معاني اين واژه مورد بررسي قرار مي گيرند. لغت عمومي كه از واژه ي لاتين populous به معني «مردم» گرفته شده، معاني گسترده اي دارد كه از يك گروه كوچك آغاز شده و تا كل بشريت را در بر مي گيرد. به دليل ابهاماتي كه در تعريف اين واژه وجود دارد در اين كتاب عرصه ي عمومي آن طور كه درون جامعه عملا تجلي مي يابد، در نظر گرفته شده است. در اينجا عرصه ي روابط بين شخصي بجاي روابط غير شخصي كه بيشتر در رابطه با حكومت مطرح مي شود، مورد توجه است. بدين ترتيب چگونگي شكل گيري روابط اجتماعي در عرصه ي عمومي و بر پايه ي روابط رسمي از قرون وسطي بدين سو مورد ارزيابي قرار مي گيرد. ديويد هيوم و آدام اسميت اين جهت گيري را مثبت ارزيابي كرده و معتقد بودند با اين روند ” امكان اين فراهم شد كه از توده چهره هاي نا آشناي غريبه  به صورت تماشاگران بي طرف درآيند تا جذبه ي عشق افراطي به خود و خود پرستي را قدري كنترل كنند” (ص138). هابرماس معتقد است” كه پارادايم مراودات و تعاملات اجتماعي در چارچوب فعاليت هاي كوچك مقياس بازارشكل گرفته و اكنون توسط ارتباط هاي غير شخصي و پيچيده بويژه در فضاي الكترونيكي( اينترنت) جايگزين شده است. “به رغم اين انتقادات و با توجه به ظهور مراودات و تعاملات غير شخصي، برقراري ارتباط رودررو و شخصي همچنان به عنوان قويترين شكل ارتباطات پا بر جا مانده است(ص141). در واقع آنگونه كه در اين فصل مطرح مي شود آداب و رسوم و عرف خاصي كه در قرون وسطي عاملي براي روابط بين شخصي در ميان غريبه ها به شمار مي رفت در واقع گوياي يك ظاهر اجتماعي و نقابي بود كه بين نيروهاي اجتماعي و بيولوژيك به منظور ايجاد زير ساخت اجتماعي براي تسهيل تعاملات به صورت واسطه عمل مي كرد. در اين زمينه نظريات اروينگ گافمن و ريچارد سنت در ارتباط با مدل نمايشگرايانه مورد بررسي قرار مي گيرند. ضعف هايي كه اين نظريات دارند از جمله؛ جداسازي دكارتي قلمرو عمومي از “خود”، تأكيد بر نقاب و بي توجهي به عاملي كه در پشت نقاب قرار گرفته، تأكيد اجتماعي غير تاريخي آن، دلگرم بودن به عرف و عدم توجه به مسائل هنجاري و تمايلش به روابط اجتماعي زيبايي شناسانه، هستند.

فصل 5  فضاي جمعي در محله
به الگوهاي مختلف براي محله هاي شهري و مفهوم طراحي و برنامه ريزي محله و نقش طراحي فضاي عمومي در برنامه ريزي محله، پرداخته مي شود. از جمله طرحهايي كه در جهت شكل دهي به محله به عنوان فضاي خصوصي صميمي وراي خانه، برنامه ريزي شده اند طرح دهكده هاي شهري هزاره در انگلستان و نوشهر گرايي در ايالات متحده، هستند. اين محيط هاي كوچك شهري و فضاهاي عمومي آنها نمايانگر و شكل دهنده ساختار اجتماعي و كالبدي منسجمي هستند كه توسط طرفداران شهرگرايي خرد ترويج و تبليغ شده اند. مثال هاي بسياري از مدل هاي آرمان شهري تا دهكده هاي صنعتي و از سكونتگاههاي مهجرين هنرمند تا حومه هاي سبز در طي دو قرن گذشته همگي حاكي از تلاش هايي براي ايجاد محله ي منسجم بوده اند. با اين وجود ” ممكن است گفته شود تأكيد مجددي كه بر محله مي شود در راستاي افزايش آگاهي نسبت به محيط انجام مي گيرد و در پي شكل هاي پايدار شهري است”(ص170). از جمله دلايل ديگر مي توان اشاره به اين داشت كه تفكر تفكيك شهر به محله ها همچنين به عنوان وسيله اي براي مديريت شهري و ابزاري براي فعاليت بازار آزاد به شمار مي آيد كه در راستاي فعاليت هاي صنعت ساخت وساز نيز داراي كاربرد است. متمايز كردن محله ها سبب متمايز كردن افرار از يكديگر خواهد شد تا هم هويت بيايند و هم موقعيت اجتماعي براي خود بدست آورند، علاوه بر اين وسيله است هم براي سازنده ها تا كالاي خود را از ديگران متمايز كنند و هم براي شهر ها كه در رقابت بازار جهاني صاحب برتري شوند.

فصل 6  فضاي كالبدي و نهادينه شده در محيط مشترك
بر اهميت عرصه ي عمومي به عنوان مفهومي وسيعتر كه بر شكل گيري جامعه اي دموكراتيك تأثير مي گذارد، متمركز شده است. در اين بررسي نويسنده از ديدگاههاي برخي صاحبنظران همچون، هانا آرنت، يورگن هابرماس، چارلز تيلور و سيلا بن حبيب كه به عرصه ي عمومي پرداخته اند، بهره برده است. آرنت و هابرماس بر اين عقيده اتفاق نظر دارند كه عرصه ي عمومي، عرصه اي سياسي است. اگرچه آرنت فضاي كالبدي را در تحليل خود گنجانده بود اما هابرماس بيشتر بر رسانه هاي چاپي به عنوان نهادي براي برقراري مناظرات عمومي تأكيد داشت. آرنت و هابرماس هر دو نسبت به كيفيت عرصه ي عمومي در دولت شهر يونان باستان و دوران روشنفكري اروپاي غربي قرن 18، احساس نوستالژيك دارند و هر دو درباره ي گسترش جامعه ي توده اي، ديدگاه مثبتي ندارند.  آنچه هر دو ناديده مي گيرند اين است كه عرصه ي عمومي مورد علاقه ي آنها مبتني بر نخبه گرايي بوده و در صورتي مي تواند كار و رشد كند كه اكثريت جمعيت مردم بيرون نگه داشته شوند (ص207).. مفهوم عرصه ي عمومي به عنوان وسيله اي براي دستيابي به اقدامات اشتراكي كه در تفكرات اجتماعي و سياسي مورد بحث قرار گرفته و فهميده مي شود نيز مورد توجه اين فصل است. اين فصل در ادامه به نقش فضا در شكل گيري عرصه ي عمومي و اينكه چگونه عرصه ي عمومي در سطوح غير شخصي و فرا فضايي عمل مي كند، پرداخته است.

فصل 7  فضاهاي غير شخصي شهر
در ابتدا به فضاي عمومي غير شخصي نظر انداخته و سپس تحول و انتقال فضاي عمومي شهري را از هسته ي يكپارچه ي قصبه ها و شهرهاي كوچك به حضور غير شخصي و پراكنده ي فعلي در كلانشهر ها، مورد بررسي قرار مي دهد. آگوراي يونان باستان شايد يكي از معروفترين فضاهاي عمومي در كل تاريخ باشد كه ميدان عمومي شهر و محلي براي گردهمايي مردم بوده است. ” آگورا مكاني بوده كه در آن فعاليت هاي اقتصادي، سياسي و فرهنگي دوشادوش ساير فعاليت ها صورت مي گرفته و به عنوان ظرفي فراگير براي زندگي اجتماعي شهر تلقي مي شده است” (ص223). به تدريج و همراه با رشد اندازه ي فضاي شهري و تخصصي شدن آن اين يكپارچگي جاي خودرا به تنش ميان فضاي عمومي و خصوصي در شهر هي قرون وسطايي داد. شهر هاي قرون وسطايي در تقاطع مسيرهاي تجارت شكل گرفته و فضاي غير ديني را براي تبادلات تجاري فراهم كردند. فضا در آنها بر اساس منافع تجاري كه در رقابت با يكديگر بودند شكل مي گرفت. در بيان سير تحول فضاي عمومي شهر ها در ادامه ي اين فصل به شهر متوازن و متقارن در دوران رنسانس و باروك مي رسيم. ” فضاي عمومي در دوران رنسانس و باروك مانند ويتريني بود كه با دقت به صورت متقارن طراحي شده و فضاي خصوصي در پس رديف هاي ساده اما مرتبي از نماي ساختمان ها پنهان مي ماندند” (ص229). شروع عصر وسايل نقليه ي موتوري در قرن بيستم بعد كاربردي فضا غلبه پيدا كرد و بعد نمايشي آن از رونق افتاد. خيابان و محل عبود پياده بايد حذف مي شد و مكانهاي گردهمايي نيز درون ساختمانهاي عظيم قرار مي گرفت. دوران مدرن در پي اين بود تا فضاي عمومي را به شكل پارك در بين ساختمان هاي بلند مرتبه قرار دهد ” البته اين نوع فضا به خوبي تعريف نشده و بي استفاده باقي مي ماند و نوعي فضاي گمشده است، يعني جايي كه هيچ يك از عملكردهاي فضايي عمومي قابل دسترس نيست” (ص231). در طول تاريخ فضاي عمومي شهر ها همواره نقش اصلي در زندگي اجتماعي شهرها ايفا كرده اند و اين فضاها مي توانند بار ديگر نقش مهمي را در جذب و تشويق مردم به گرد هم آمدن كه منجر به تحمل بيشتر يكديگر و پيوند اجتماعي مي شود، داشته باشند و البته از طرفي ديگر مي توانند ابزاري براي بازاريابي براي مكان، به حساب آيند و بدين ترتيب نقش بالقوه ي آنها در افزايش پيوند اجتماعي و غناي فرهنگي تحليل يابد.

فصل 8  فضاهاي عمومي و خصوصي شهر
در فصل پاياني كتاب نيز تمامي موضوعات مطرح شده جمع بندي شده و به عنوان نتيجه گيري نهايي عنوان مي شود كه با ايجاد مرز بين دو قلمرو به منظور ايجاد رابطه اي متمدن مي توان تهديد دخالت منافع خصوصي در قلمرو عمومي و تهديد تجاوز عمومي در عرصه ي خصوصي را به حداقل رساند و آن را مديريت نمود. وجود يك مرز نفوذپذير كه به دقت شكل گرفته باشد و منافع و حقوق فردي را به رسميت بشناسد و از آن محافظت كند همان چيزي است كه يك محيط شهري غني را از محيطي سردرگم و ناملايم متمايز خواهد كرد.

تاریخ:
1394/08/07
تعداد بازدید:
3818
منبع:
/
۱۴۰۲ سه شنبه ۲۹ اسفند
/




تمامی حقوق برای شارکده و انجمن علمی شهرسازی دانشگاه آزاد اسلامی واحد اصفهان محفوظ است


تعداد بازدیدکنندگان امروز 29
تعداد بازدیدکنندگان دیروز 19
تعداد کل بازدیدکنندگان تا امروز 75793
تعداد کاربران بر خط 188
تعداد کاربران لاگین بر خط 0


Designed by Siavash Memar

Powered by DorsaPortal